نوشدارویی برای زخم‌های کانون

شناسه خبر: 123247 سرویس: فرهنگی

در تمام این تلاطم‌ها و فراز و فرودها، کانون پرورش فکری یک مزیت در قیاس با دیگر نهادهای فرهنگی دارد و آن عرق اعضای امروز و دیروز این مرکز به آن است.


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حرف‌های فریدون عموزاده خلیلی، رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، در ضیافت شام سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با فعالان حوزه نشر بار دیگر کارکرد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حوزه تأثیرگذاری بر مخاطبان اصلی خود را مطرح کرد. 
انتقادها از کانون معطوف و محدود به سخنرانی عموزاده خلیلی نمی‌شود، این انتقادات که در سال‌های گذشته پررنگ‌تر شده، کانون را به عنوان متولی اصلی حوزه فرهنگ و ادب کودک و نوجوان زیر سؤال می‌برد. کانون که بیش از پنج دهه است در ایران تشکیل شده،‌ حدود 15 سال گذشته کارکرد فرهنگی خود را از دست داده و همانند بسیاری دیگر از نهادهای فرهنگی کشور، به برنامه‌های روتین و روزمرگی دچار شده است. عموزاده خلیلی علت اصلی این امر را قرار گرفتن کانون در زیر مجموعه وزارت آموزش و پرورش می‌داند. به نظر می‌رسد این مسئله هرچند در این زمینه بی‌تأثیر نیست،‌ اما علت‌العلل دانستن آن کمی با اما و اگر همراه است. 
اگر بخواهیم بدون تعارف صحبت کنیم، باید گفت که کانون در دهه اخیر تأثیرگذاری چندانی بر مخاطبان اصلی خود ندارد و مرکزیت خود در حوزه فرهنگ کودک و نوجوان را از دست داده است. کانون امروز از آنچه هست تا آنچه باید باشد،‌ فاصله بسیار دارد. این امر هم در حوزه کتاب و کتابخوانی و هم در دیگر حوزه‌های فرهنگی و هنری مانند فیلم نیز محسوس است. در مجموع می‌توان گفت که از کانون امروزه فقط یک برند و خاطره‌ای خوش باقی مانده است. اما برای اینکه چرا یک نهاد فرهنگی ریشه‌دار به چنین روزگاری دچار شده، می‌توان عوامل مختلفی برشمرد. 
در سال‌های اخیر کُمیت حوزه فرهنگ و ادب کودک و نوجوان لنگ است؛ دولتی و غیر دولتی هم ندارد. برنامه‌های اثربخش در این حوزه چندان به چشم نمی‌خورد و در همین جریان است که کانون نیز از شرایط جاری آسیب و گزند را به سهم خود برده است. نداشتن برنامه مشخص در این حوزه از یک سو و از سوی دیگر، معطوف کردن برنامه‌های پر سر و صدا به داشتن یک سری معیارهای خاص، سبب شده تا برنامه‌های طراحی شده برای کودکان و نوجوانان با ذائقه آنها فاصله بسیار داشته باشد. نگاهی به برخی از آیین‌نامه‌های آموزش و پرورش مؤید این نکته است که طراحان برخی از این برنامه‌ها، در شناخت مخاطبان خود به خطا رفته‌اند. 
نکته دیگر، رفت‌وآمدهای پیاپی در سال‌های گذشته است. اگر به تغییر مدیران کانون در دهه‌های گذشته نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که این مرکز محلی برای حضور مدیران غریبه بوده است؛ مدیرانی که چندان نسبتی با حوزه کودک و نوجوان ندارند و تصمیمات آنها، کانون را از ریل اصلی خود خارج کرده است. مدیرانی که یا در جهت رفاقت‌ها و برای داشتن بیمه بازنشستگی بیشتر وارد این حوزه شده‌اند و یا نگاه محدود آنها، سبب شده تا بسیاری از دایره کار کانون خارج شوند. 
این در حالی است که خانواده کانون خود از منابع غنی نیروی انسانی بهره‌مند است. حذف صاحبان اصلی کانون، یعنی نویسندگان، تصویرگران، هنرمندان و فیلم‌سازان، از تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی کانون سبب شده تا این مرکز نیز در طراحی برنامه‌های خود از مسیر اصلی خارج و به درختی میانسال تبدیل شود که از بار و بر چندانی ندارد. این امر که می‌توان از آن با عنوان مهاجرت‌های اجباری یاد کرد، منجر به تحلیل بنیه فکری و فرهنگی کانون شده. مقصد اصلی این مهاجرت‌ها_که تنها منحصر و محدود به کانون نیست و در دیگر مراکز فرهنگی هم به چشم می‌خورد_ به سمت بخش‌های خصوصی بوده است. هم‌گرایی و خردجمعی که زیر سایه یک نهاد می‌توانست شکل بگیرد، به بارقه‌های متراکمی تبدیل شد که از جریان‌سازی محروم است. 
نوشدارویی برای زخم‌های کانون

در کنار همه این‌ها، باید از بودجه کانون نیز یاد کرد. بودجه‌ای که عمدتاً نمی‌تواند چندان در اجرای طرح‌های مختلف کارآیی لازم را داشته باشد. نگاهی به آمارها نشان می‌دهد که در کنار همه مسائل یاد شده،‌ بودجه تعیین شده چقدر در عدم توفیق در بحث عدالت فرهنگی مؤثر بوده است.
 با در نظر گرفتن این موارد است که برخی از منتقدان از طرح ادغام کانون که در واقع حذف آن هم تعبیر می‌شود، برای حل این مسئله یاد می‌کنند؛ این راه حلی که تنها به فرار از مسئله ختم خواهد شد. ادغام یا حذف یک نهاد فرهنگی ریشه‌دار به جای ترمیم زخم‌های آن با در نظر گرفتن ظرفیت‌های آن و بهره بردن از یک خرد جمعی، ضربه دیگری است بر پیکره فرهنگ کودک و نوجوان این کشور.
در تمام این تلاطم‌ها و فراز و فرودها، کانون یک مزیت در قیاس با دیگر نهادهای فرهنگی دارد و آن عرق به آن است. 
بسیاری از اهالی فرهنگ پس از گذشت دهه‌ها همچنان خود را جزو خانواده کانون می‌دانند و دل در گروِ آن دارند. امری که نویدبخش ترمیم زخم‌هایی است که بر پیکر کانون زده شده.



مهمترین عناوین
مهمترین عناوین سیاسی